جدول جو
جدول جو

معنی بی سؤال - جستجوی لغت در جدول جو

بی سؤال(سُ آ)
مرکّب از: بی + سؤال، بدون پرسش. (ناظم الاطباء)، آنکه از کسی سؤال نکند. (آنندراج)،
- بی سؤال و جواب، ناگزیر. (یادداشت مؤلف)،
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
کسی که خواندن و نوشتن نداند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
مرکّب از: بی + زوال، دایم. همیشگی. باقی. مستمر. زایل نشدنی. جاوید. جاویدان. بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی. (ناظم الاطباء) :
یکی را مباد عزل یکی را مباد غم
یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار.
فرخی.
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
می بخشد به او به آنچه آماده کرده است جهت او از قسم راحت و کرامت و بودن در مقام ابدی بی زوال. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310)،
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا.
ناصرخسرو.
اگردارد جواب آن سؤال او
رسد اندر سرای بی زوال او.
ناصرخسرو.
عمر فانی را بدین در کار بند
تا بیابی عمر و ملک بی زوال.
ناصرخسرو.
اگر شکرکردی بدین ملک و مال
بمالی و ملکی رسی بی زوال.
سعدی.
گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود او را خیال.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مرکّب از: بی + سواد، آنکه خط خواندن نتواند. (ناظم الاطباء)، که خواندن و نوشتن نداند. (یادداشت مؤلف)، ناخوانا. نانویسا. ناخوانده. امی. عامی: بی سواد کور است.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی سئوال
تصویر بی سئوال
بی پرسش نپرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
برانی: نافرهخته کانا آنکه خواندن و نوشتن ندارند، بی علم بی معرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زوال
تصویر بی زوال
همیشگی، باقی، جاوید
فرهنگ لغت هوشیار
امی، ناخوان، ناملا، مکتب ندیده
متضاد: باسواد، ملا، عامی، عوام، نادان
متضاد: دانا، فهیم، بی مایه، کم مایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
همیشگی، جاودان، جاوید، باقی، مانا، پایدار، پاینده، مستدام، دایم
متضاد: فانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
أمّيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
Illiterate, Uneducated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analphabète, non éduqué
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analfabeta, nieoświadczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
문맹의 , 교육을 받지 않은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
безграмотный , необразованный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
Analphabet, ungebildet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
ناخواندہ , غیر تعلیم یافتہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
অজ্ঞ , অবিদিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
mjasiri, asiye na elimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
okuma yazma bilmeyen, eğitimsiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
読めない , 教育を受けていない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
文盲的 , 未受教育的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
אנאלפבית , לא מלומד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
निरक्षर , अशिक्षित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
buta huruf, tidak berpendidikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
อะกอริย์ , ขาดการศึกษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
безграмотний , неосвічений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analfabeto, no educado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analfabeta, non istruito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analfabeto, não educado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
analfabeet, onopgeleid
دیکشنری فارسی به هلندی